یادگاری که در این گنبد ِ دوّار بماند



 


 

_  تجربه‌ی تاریخ ثابت کرده، صاحبخانه‌ی دنیا شیفته‌ی اسطوره سازی است. مدرکی برای اثبات حرفم ندارم اما معتقدم آن قسمتی که خداوند می‌گوید از روحش در انسان دمیده، دقیقاً نقطه‌ای است که می‌تواند تک تک انسانها را به سمت اسطوره شدن پیش ببرد. یعنی تمام آدمهای روی زمین؛ فارق از طبقه‌ای که در آن به دنیا آمده باشند یا زندگی می‌کنند. صرفاً وجود» انسان استعداد اسطوره شدن را دارد. منتها به شرطها و شروطها، هرکس در جایگاه خاص ِ خودش، مثل جریان عید قربان که پدر در جایگاه قربانی کننده بود و پسر قربانی شونده یا مثلاً داستان رستم و سهراب. باید نقشی که برای آن به زمین آمده‌ایم را با طیب خاطر بپذیریم اگر نه؛ معامله فسخ است!

*عنوان نوشت: آهنگی از محسن چاووشی.

پ.ن. سلام.
 


دلم برای نوشتن، خواندن و خوانده شدن تنگ شده انگار!


پ.ن.۱ دلم برگشتن و از نو شروع کردن می خواد، ولی چون منتظر شروعی متفاوت هستم؛ این امر کماکان به پشت ِ گوش ِ مبارک  انداخته میشه، جوری که شاید هیچ وقت برگشتنی در کار نباشه! 


پ.ن.۲ امتحان پست قبل که اونطور مسرورانه در موردش نوشته بودم؟ یک سوال داشت، اون رو هم اشتباه جواب دادم!! :/ :))




"وقتی در شرایطی قرار گرفتی که آموخته‌های قبلیت به دردت نمی‌خورن."


سه پروسه برای گذروندن داری:

1. مرثیه سُرایی/  عزاداری برای کسی که بودی و دود شدن ِ تلاش و کوشش ِ سالهای متمادی. بشینی و دست رو دست بذاری بدون هیچ برون ریزی. تا وقتی‌که این مرحله بگذره.

2. بی‌عاری؛ چند پله بالاتر از انعطاف پذیری/ در این مرحله خواستن» هیچ نقشی نداره، فقط و فقط اجبار» و ضرورت». باید جوری بشی که هیچ وقت نبودی، تبدیل به آدمی بشی که فکر می‌کردی امکان نداره؛ نمی‌تونی! وجهه‌هایی از وجودت رو به زور بیدار کنی و به سطح بیاری که هیچ وقت فکر نمی‌کردی ممکنه در درونت وجود داشته باشند! جوری رفتار کنی که باید رفتار کنی نه جوری که دوست داری رفتار کنی! ترجیحاً راهی رو انتخاب کنی برای رفتن که همیشه ازش نفرت داشتی! منفی و مثبت فرقی نداره، مهم جدا شدن از "منی" هست که بودی یا حداقل فکر می‌کردی هستی.


3. دستاوردها/ وقتی مرحله‌ی قبل رو با تمام خسارات ِ وارده بر زندگی پشت سر بذاری یعنی تونستی از شخص ِ قبلی که بودی بگذری [به اجبار یا اراده برای کائنات هیچ تفاوتی نداره به واقع.]، حالا تو شده‌ای همه»، یعنی هر چیزی که برای بقا لازم هست رو تونستی کسب کنی و در درونت داری. الان میتونی در حین ِ التیام کبودیها و جراحات حاصل شده بر تَن و روح، علاوه بر طلب کردن ِ آموزه‌های جدید، از آموخته‌های قدیمی جور ِ دیگه‌ای استفاده کنی، در واقع آماده‌ای برای برداشتن قدم ِ بعدی در جهت ِ ماندگاری.



این پست به دلایل شخصی فقط پی‌نوشت داره:

مرسی از این دورهمی که باعث شد ترکش ِ اوضاع و احوالات نابسامان به اینجا اصابت نکنه و کار نابخردانه‌ای اعم از تخته‌کردن ِ در ِ اینجا یا بی‌توجهی در حق ِ این وبلاگ نکنم و تصمیم بگیرم بلاگر ِ بهتری باشم، بهتر از قبل!

مرسی از حسّ ِ» خوب و آشنایی که بودن در شعاعتون داشت. از حضور داشتن در این جمع عمیقاً خوشحالم. با بعضی‌ها بیشتر و از نزدیک‌تر آشنا شدم و با بعضی‌ها از دورتر که امیدوارم قسمت باشه و در دیدارهای بعدی نزدیک‌تر بشیم. فکر کنم یکم هم روی اعصاب لیدر پیاده‌روی کرده باشم، معذرت آقا. [:D]



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

زبان دشتیاتی روژیات دخترانه هایم مطالعات روانشناسی خرید دیوارپوش ساخت ویلا مجله اینترنتی پاپیون وبلاگ شخصی حسام چرختاب hesam charkhtab